سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دلنوشته

                                                 

 سکوت است و سکوت،مهربانی در کوچه های خلوت و تاریک ،

در کور سوی امید، به آرامی پیش می رود.

 تمام نیاز ،ذره ای است در مقابل این همه همت و گذشت.

چه آ رام شبی است،

فقط قلبهای منتظر صدای مهربانی را از دور احساس می کنند،

وطپش،

 تنها علامتی است ، که وجودش را اعلام می کند.

 آ هسته و نرم درب خانه ای به صدا در می آید،

 چشمانی منتظر آن را نیمه باز گذاشته اند،صدای چرخش، شکوفه

  لبخند را بر برصورت منتظران می گشاید.

 دستهایی زمخت ، لطا فتی خاص دارند.وقتی،

 نوازشگر موهای کودکی خرد سال می شوند،

 چه آغوش گرم و پر احساسی.

 آرام ،آرام ، تلخی روزگار ، از گوشه چشم یتیمان در کاسه وجود

علی فرو می ریزد، و او غصه دار

باورها و رویاهای آنهاست.

 شعر وجودش در طرب نگاه آنان زمزمه میکند ، تا در آغوشش آرام گیرند.

 اما............

  چند روزیست ، نخلهای کوفه صدای مردانه او را

  نمی شنوند و دل روزگار گلایه های او را تکرار نمی کند،

 سیلابی از اشک، آسمان ابری را به سخره گرفته ، ودیگر طپشی

 نمانده.

 صدای مهربانی نمی آید.

 امشب عرش را فرش نموده اند .

 فرشتگان به صف ایستاده اند، از زمین تا خود خدا،

 جهان هستی به قد ایستاده تا مردی را با تمام اوصاف

 نزد او بدرقه کند و او می گوید

                              به خدای کعبه که رستگار شدم............

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/5/18ساعت 12:1 عصر توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |


:قالبساز: :بهاربیست:



فال - قیمت خودرو - خرید vpn - بازمانده