دلنوشته
دکتر علی شریعتی : امشب با دوست خلوت کن ! خودی را که کتمان می کردی , اعتراف کن ! خود را آزاد کردن , خویشتن , خویش را به صراحت اعتراف کردن , میدانی چه شورانگیز است ؟ اکنون لحظه آن فرا رسیده است که حصار را بشکنی , پرده برداری , آن را که تمام عمر در سیاه چال پنهان تو , زندانی بود رها کنی , در اینجا توئی و تنها تو ... دلم کمی خدا می خواهد ... کمی سکوت.. کمی آخرت ... دلم دل بریدن می خواهد ... کمی اشک ... کمی بهت ... کمـی آغوش ِ آسمانی ... بعداً نوشت : تمام روز ها روزه .... علمتنی الدنیا اصبر على غیاب الاحبة لکن ! علمنی الوفا ما انسا الی احبه برغم القهر برغم القبر... احبک ... احبک
کتاب حج - صفحه 116
+++
نماز شب دعا ؛ شبها ....
همیشه دست بر تسبیح ،
همیشه ذکر بر لبها ....
و آخر با وضو کشتند ، علی را خشک مذهبها ... !!!
برغم الموت
:قالبساز: :بهاربیست: |