سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دلنوشته

شبی دلم گرفته بود, خدارا دیدم, به او گفتم؟ خدایا آخه این چه روزگاریست؟ نگاهی کرد و گفت؟ سیگار داری؟
امشب به یاد تک تک شبها دلم گرفت
در اضطراب کهنه غمها دلم گرفت
انگار بغض تازه ای از نو شکفته شد
در التهاب خیس ورقها دلم گرفت

نوشته شده در یکشنبه 91/5/1ساعت 12:56 عصر توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

سکوتم را معجزه ای بدان برای زندگی آرامت !

سکوت کرده ام ....

درست به بلندی عمرتو!

نوشته شده در یکشنبه 91/5/1ساعت 10:3 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

مثل آن مسجد بین راهی تنهایم…

هر کس هم که می آید مسافر است

می شکند …..

.هم نمازش را،

هم دلم را …

و می رود


نوشته شده در یکشنبه 91/5/1ساعت 10:1 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

غمگینم

مانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شده و به این فکر میکند، 

که چگونه بمیرد؟؟؟؟

گرسنه و آزاد؟

یا سیر و اسیر؟.....


نوشته شده در یکشنبه 91/5/1ساعت 9:56 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

باور نمیکنم ولی 

انگار غرور من شکست

اگه دلت میخواد بری

اسرار من بی فایده است.............


نوشته شده در یکشنبه 91/5/1ساعت 9:53 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5      >

:قالبساز: :بهاربیست:



فال - قیمت خودرو - خرید vpn - بازمانده