سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دلنوشته

بر آنچه گذشت، آنچه شکست، حسرت مخور؛

 


زندگی اگر زیبا بود، با گریه شروع نمی شد ...



نوشته شده در پنج شنبه 91/7/6ساعت 10:5 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

زندگی‌ همین است
هر خاطره غروبی دارد...
هر غروبی خاطره ای...
و ما جایی‌ بینِ امید و انتظار...چشم می‌کشیم تا روزگار مان بگذرد
گاهی‌ هم فرق نمیکند چگونه...
فقط بگذرد

نوشته شده در چهارشنبه 91/7/5ساعت 4:54 عصر توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

حکایت من؛
 
حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت...
 
دلباخته سفر بود ؛ همسفر نداشت ...

حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد ...

زخم داشت و ننالید...

گریه کرد ؛ اما اشک نریخت ...

حکایت من ؛
حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !

حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همه صداها را بشنود ...

نوشته شده در چهارشنبه 91/7/5ساعت 4:53 عصر توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

امشب آرام نشستم، زل زدم به دیوار، غرق شدم تو یه سری فکـــر

شایدم رویـــا نمی دونم ...تا به خودم اومدم دیدم صورتم خیس شده ...

به همین سادگی
.


نوشته شده در چهارشنبه 91/7/5ساعت 4:50 عصر توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

شده ام معادله چند مجهولی...


این روزها...هیچ کس


از هیچ راهی مرا نمی فهمد


نوشته شده در شنبه 91/7/1ساعت 11:3 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4      >

:قالبساز: :بهاربیست:



فال - قیمت خودرو - خرید vpn - بازمانده