دلنوشته
... ادوارد ایروینگ به دیدین پسرکی در آستانه ی مرگ رفت. هنگامک ورود به اتاق، دستش را بر سر پسرک گذاشت و گفت : " پسرم خدا تو را دوست دارد. هیچ چیز دیگری نگفت و رفت. پسرک برخاست، اهالی خانه را صدا زد و فریاد زد : " خدا مرا دوست دارد!خدا مرا دوست دارد!" دگرگونی کامل شده بود.قطعیت اینکه خداوند او را دوست دارد، به او نیرو داد ، پلیدی هایش را نابود کرد و به او اجازه ی دگرگونی داد. به همین گونه " عشق " پلیدی موجود در قلب انسان را ذوب می کند و به موجودی تازه تبدیل می کند.موجودی بردبار، فروتن، سازگار،مهربان، تسلیم، صادق. ... "عطیه ی برتر" پائولو کوئیلو
نوشته شده در چهارشنبه 91/2/20ساعت
9:49 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |
:قالبساز: :بهاربیست: |