سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دلنوشته

...بار خود را بستم

من به میهمانی دنیا رفتم

من به دشت اندوه

 من به باغ عرفان

 من به ایوان چراغانی دانش رفتم.

رفتم از پله ی مذهب بالا.

تا ته کوچه ی شک ، تا هوای خنک استغنا، تا شب خیس محبت رفتم.

چیزهایی دیدم در روی زمین :

 

چیزهایی دیدم در روی زمین :

کودکی دیدم ، ماه را بو می کرد.

قفسی بی در دیدم که در آن روشنی پرپر می زد.

نردبانی که از آن ، عشق می رفت به بام ملکوت.

من زنی را دیدم ، نور در هاون می کوفت.

من گدایی دیدم، در به در می فت، آواز چکاوک می خواست.

بره ای دیدم بادبادک می خورد.

من الاغی دیدم ، یونجه را می فهمید.

در «چراگاه نصیحت» گاوی دیدم سیر.

شاعری دیدم هنگام خطاب، به گل سوس می گفت : « شما»


نوشته شده در چهارشنبه 91/2/20ساعت 9:51 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |


:قالبساز: :بهاربیست:



فال - قیمت خودرو - خرید vpn - بازمانده