روزی مجنون از سجاده کسی عبور کرد.شخص نماز را شکست و گفت:
مردک در حال راز و نیاز با خدا بودم"تو چگونه این رشته را بریدی؟
مجنون خندید و گفت:عاشق بنده ای هستم تو را ندیدم
چگونه تو عاشق خدایی و مرا دیدی؟؟؟
نوشته شده در دوشنبه 91/2/25ساعت
10:5 صبح توسط فاطمه عقابی
نظرات ( ) |
|