دلنوشته
از خداحافظی سخت تر حسی تو دنیا ندیده ام
وقتی می خواهی باشی اما باید بروی وقتی می خواهی باشند اما می روند و من همیشه معلق بوده ام میانِ این دو حس تردید میان بودن ها و نبودن ها ماندن ها و رفتن ها همیشه در دوراهیِ بیم ها و امیدهایش بوده این دلم و این است حکایتِ این دلِ در به در که گاه به هر دری می زند .. باز نمی شود و گاه نمی داند کی و از کجا .. دری به روی نگاهِ خسته اش باز شد خدایِ آسمان حتما برای این گشایش ها و بستن ها حکمتی دارد من ... نمی دانم ... گاهی .. هیچ نمی دانم
نوشته شده در پنج شنبه 91/6/30ساعت
5:32 عصر توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |
:قالبساز: :بهاربیست: |