دلنوشته
حکایت من؛
حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت...
دلباخته سفر بود ؛ همسفر نداشت ...
حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد ...
زخم داشت و ننالید...
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت ...
حکایت من ؛حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !
حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همه صداها را بشنود ...
نوشته شده در چهارشنبه 91/7/5ساعت
4:53 عصر توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |
:قالبساز: :بهاربیست: |