دلنوشته
" بیخودی پرسه زدیم،صبحمان شب بشود از شما میپرسم، ما که را گول زدیم؟ ! آتشی نمى سوزاند ( ابراهیم ) را
بیخودی حرص زدیم،سهم مان کم نشود
ما خدا را با خود سر دعوا بردیم
و قسم ها خوردیم
ما بهم بد کردیم،ما بهم بد گفتیم
ما حقیقت ها را زیر پا له کردیم
روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم
و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم
و دریایى غرق نمی کند ( موسى ) را
کودکی مادرش او را به دست هاى "نیل" می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند ، عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این " قِصَص " قرآنى هنوز هم نیاموختی
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد
نمی توانند
پس
به "تدبیرش" اعتماد کن
به "حکمتش" دل بسپار
و به سمت او قدمی بردار
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را تماشا کنی .
:قالبساز: :بهاربیست: |