دلنوشته
تو هیچ می دانستی از سکوت هم می شود الهام گرفت ؟ شب که می شود نبودن هایت را زیر بالشم می گذارم و شجاعت خود را زیر سوال می برم … دوام می آورم تا فردا ؟؟؟
پی نوشت: خدایا در لیست ادمهایت اشتباهی شده است من که ایوب نیستم!!! صبر کن سهراب! هر لحظه حرفی در ما زاده میشود جوش میکند است؟؟؟؟؟؟
که روشنی همیشه بشارت بخش
و پرواز همیشه هم رهایی بخش نیست ؟
که باید ساعت ها فقط بنشست تا رهایی آموخت ؟
آری آزادی همیشه رهایی بخش نیست
اسارت را بیاموز آن زمان که در اوج تمنایی !
بیاموز زیبایی هم صحبتی با دیوار را
همدلی با سایه را
بیاموز که آفتاب همیشه هم نوید بخش نیست
بیاموز تا نو شوی
از نو بیافرینی
از بند واژه ها به در ایی
و جهانی دگر آفرینی
بیاموز که دیگر امید حرفی برای گفتن ندارد
بیاموز تغییر را
تحول را
اما از بن و ریشه تغییر ده !
بیاموز که زلالی را نه فقط در آب های زلال
بلکه در گل آلودی مرداب ها هم می توانی بیابی
بیاموز که وفا همیشه هم وفا نمی آموزد
از بی وفایی وفا بیاموز!
از بی ثمری ثمر
از خشم مهربانی
از نفرت عشق
از مرگ زندگی
بیاموز که آموختن مرز ندارد
و بی مرزی آموزش رایگان طبیعت است !
قایقی خواهم ساخت
گفته بودی قایقی خواهم ساخت!
قایقت جادارد؟
من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم...
هر لحظه دردی سر بر میدارد
و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما
این ها بر سینه میریزند و راه فراری نمییابند
مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایشاش چه اندازه
:قالبساز: :بهاربیست: |