سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دلنوشته

 

هـی فـلـانـی ...

مـیـدانـی؟!

مـی گـویـنـد رسـم  ِ زنـدگـی چـنـیـن اسـت:

مـی آیــنـد، مـی مـانـنـد ،‌ عـادت مـی دهـنـد ، ‌و مـی رونـد...

و تـــو در خـود مـی مـانـی...

و تــــو تـنـهـ ا در خـود مـی مـانـی!‌

راسـتـی نـگـفـتـی ؛

رسـم  ِ تــــــ و چـنـیـن اسـت؟!

مـثـــل ِ هـمـه ی ِ فـلـــانـی هــا؟!


نوشته شده در شنبه 91/7/1ساعت 11:2 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

دلم می خواد

وقتی کم میارم

و  توان ادامه ندارم

وقتی مثل کودکی هایم بغض میکنم

خدا با همه بزرگیش

 از آسمون به زمین بیاد

اشک هامو پاک کنه ...

                                            دستم رو بگیره و بگه 

                                           اینجا اذیتت میکنن؟؟!

                                  بیا بریم ...


نوشته شده در شنبه 91/7/1ساعت 11:1 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

بعد از این عشق به هر عشق جهان میخندم

هر که آرد سخن عشق به میان میخندم

من از آن روز که دلدارم رفت

به هوس بازی این بی خبران میخندم

خنده تلــخ من از گریه غم انگیزتر است

کارم از گریه گذشته که چنین می خندم


نوشته شده در شنبه 91/7/1ساعت 11:0 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

 

از خداحافظی سخت تر حسی تو دنیا ندیده ام

 

وقتی می خواهی باشی اما باید بروی

وقتی می خواهی باشند اما می روند

و من همیشه معلق بوده ام میانِ این دو حس

تردید میان بودن ها و نبودن ها

ماندن ها و رفتن ها

همیشه در دوراهیِ بیم ها و امیدهایش بوده این دلم

و این است حکایتِ این دلِ در به در

که گاه به هر دری می زند .. باز نمی شود

و گاه نمی داند کی و از کجا .. دری به روی نگاهِ خسته اش باز شد

خدایِ آسمان حتما برای این گشایش ها و بستن ها حکمتی دارد

من ...

نمی دانم ...

گاهی .. هیچ نمی دانم  


نوشته شده در پنج شنبه 91/6/30ساعت 5:32 عصر توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

اشک‌هایم را دوست دارم که صادقانه می‌بارند. اشک‌هایم را هدیه می‌کنم، به دل‌های بزرگی که دردهایی خاموش دارند. اشک‌هایم را به پای تو می‌بارم، شاید در شب‌های بی‌کسی گاهی سراغی از این دل تنها بگیری .

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/6/29ساعت 10:11 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

:قالبساز: :بهاربیست:



فال - قیمت خودرو - خرید vpn - بازمانده