دلنوشته
این جا سرزمین واژگان واژگون است . این جا گنج ، جنگ می شود ... درمان ، نامرد ... قهقه ، هق هق ... اما دزد همان دزد است و درد همان درد !... به هرکس که می نگرم در شکایت است . عجیب است پس شادی های این دنیا از آن کیست ؟! .. همیشه رفتن رسیدن نیست، ولی برای رسیدن باید رفت. همین که باشی و من هم دچار چشم تو زیباست که عشق حاصل ضرب دو روح تشنه و تنهاست مگر نه اینکه برایت نفس نفس غزلم من مگر نه اینکه برایم نگاه گرم تو رویاست تو آن همیشه ترینی میان خاطره هایم زلال و ناب و صمیمی چنانکه آبی دریاست بمان و حادثه ای باش میان این همه تکرار جواب هر چه سوال و دلیل هر چه تمناست دوباره سرخی سیبی و دستی تشنه ی چید ن دوباره قصه ی آدم و بیگناهی حواست تمام مسئله این است ، تو باش و این دل عاشق که عشق حاصل ضرب دو روح تشنه و تنهاست
حتی اگر خون هم گریه کنی
عمق همدردی دیگران با تو یک کلمه است :
“آخی”
در بن بست هم راه اسمان باز است، پرواز بیاموز...
:قالبساز: :بهاربیست: |