دلنوشته
کسی نمی داند چه می گذرد یادمان باشد : وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم ! در برابرش مسئولیم … در برابر اشکهایش ؛ شکستن غرورش ، لحظه های شکستنش در تنهایی و لحظه های بی قراریش …. واگر یادمان برود ! در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد ، واین بار ما خود فراموش خواهیم شد … "مـ ـرا بـ ـا خیالـ ـت تنهـ ـا نگـ ـذار
نمی داند در دفتر زندگی من چه میگذرد
جز یاسهای دست تو
جز سنگ فرشهای خانه دوست
کس چه میداند که با من چه میگذرد
کس چه میداند
که صدای ناله قلبم از سوی کیست
که صدای زنجیر درهای بسته از آن کیست
هیچ کس نخواهد دانست
که سراب زندگی چیست
جز من که سراب را می بینم ,می فهمم
چون سراب را در نگاه تو ,در عشق تو دیدم و فهمیدم .
اصلا بـ ــ ـه تـ ـو نـ ـرفته است
مـ ــ ـ...هربان نـ ـیست
آزارم مـ ـی دهـ ـد
دلـ ــ ــ ـم خـ ـودت را مـ ـی خواهـ ـد"
این سوی دنیا
تنها نشسته ای
و همه ی آنچه نداری کسی ست
آن سوی دنیا
روی نیمکتی دیگر
کسی نشسته است
که همه ی آنچه ندارد
تویی
نیمکت های دنیا را بد چیده اند ...
:قالبساز: :بهاربیست: |