دلنوشته
چقدر پر می کشد دلم ...! نـہ نمے دانے دلم می گیرد تنگ می شود نفس ابر های اشک پس پلک ها می بارند و من سد چشم هایم زور می زند ، توی این سیلاب از هم نپاشد
به هوای تـــــو!
انگار تمام پرنده های جهان در قلبم آشیانه کرده اند...
هیچکس نمے دآند
پـُشتـِ ایـن چهــره ے آرامـ در دلمـ چـہ میگـُـذرد
نمے دـآنے
کسے نمے دآند
ایـن آرامش ظـآهــــــر و ایـن دلـِ نــــــــاآرامـ
چقـدر خستـہ اَمـ میکـُـند .
:قالبساز: :بهاربیست: |