دلنوشته
تقدیم به همه دوستان ودوستداران حضرتش زخمی بر پهلویم است که روزگار به آن نمک میپاشد من پیچ و تاب میخورم و مردم گمان میکنند که میرقصم! (دکتر علی شریعتی) نمـــی دانـم چــــرا ؟! ایـن روزهــــا در جـــواب هـــرکــــه از حـــالم مـــی پرســــد تـــا مــــی گویــــم ... " خوبــــــــم " چشمـــــانم خیس مــــی شـــــود ... ! مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست؟ سقراط به او گفت: "فردا به کنار نهر آب بیا تا راز موفقیت را به تو بگویم...
پرسیدم، چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم پس راز این مقام چیست؟
جواب داد هدیه مولایم حسین است!
گفتم چطور؟
با اشک گفت آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم
(دکتر علی شریعتی)
سقراط از او خواست که دنبالش به راه بیفتد..
:قالبساز: :بهاربیست: |