سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دلنوشته

کجایی ببینی لبه پرتگاه زندگی ایستاده ام ، صدای باران آزارم میدهد ، آری این منم ! منی که هنگام باران قدم برمیداشتم بدون چتر زیر باران
راستش را بگو تو بامن چه کردی؟؟


 


< type="text/java">


نوشته شده در چهارشنبه 91/2/13ساعت 4:29 عصر توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

دل در هوای کویت می دهم

از بارشهای بی امانت

از فریاد سکوتت

از دامنه هستی

می دوم تا پهن دشت آزادگی

با خود لحظه ای خلوت می کنم

خلوتی لبریز از احساس

خلوتی سرشار از حرفهای نگفته

خلوتی که در رویاها به دنبال آن بودم

قلمم تاب گفتن ندارد

بر کدامین صفحه بنگارم تمامی این بغضهای نهفته را

بر کدامین سرزمین به دنبال گمشده هایم باشم

تمامی احساسم یخ می زند آنگاه که من به دنبال راهی می گردم

بتاب

    بتاب

       بر این گونه هایی که اشک شوق بر آنها جاری ست

                           بتاب

                                  بتاب


نوشته شده در چهارشنبه 91/2/13ساعت 11:9 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

دلم یک کوچه می خواهد

 

بی بن بست

....

و بارانی نم نم

....

و یک خدا که کمی با هم راه برویم

!!!

همین


نوشته شده در چهارشنبه 91/2/13ساعت 11:3 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

خط خطی هایم را دوباره خط میزنم،می میرم

 

دلم عطش نوازش دارد،برایش ستاره میچینم

 

 

 

نه گریه می کند،نه فریاد،نه گلایه،فقط سکوت

 

دست و پایش زخمی،گیج و منگ ِ طعم یک هبوط

 

 

 

عشق را شسته با اشک،وداع می کند باخاطره،عجب!

 

کوله بارش بردوش،درد و دل می کند بایک تردیدبا اصل ونصب!

 

 

 

درون کوله،یک خیال ِ ناب برداشته،باکمی بغض و دلتنگی

 

این چه عاقبت شومی ست!پیدانمی کنم جرعه ای یکرنگی

 

 

 

پنجره در دستانم می لرزد،ماه گریه می کند،آسمان می لرزد

 

همه هستند و تو نیستی وباز...نگاهم درگوشه های خانه می چرخد

 

 

 

کارهایم تمام شده!عشق ِ ناتمام،خاطره ها که سوخته،رویاهای به حراج سپرده

 

ثانیه ها خسته،قلب ِ پرشکسته،تکرار مکررات و نماز شکسته...

 

 

 

باید بروم،اصرار بی فایدست!پای ماندنم نماندست،دیر شد

 

کفش هایم کو که بروم تا ته خط ِ رفاقت،دلم پیر شد

 

 

 

مراچه به عقل،چه به فلسفه،مرابا افلاطون و ارسطو چکار؟

 

من می روم با خیال ناب تو و حس جنون و پریشانی ویک ستار

 

 

 

من می روم،نگویی وفانداشت یار دیوانه ام،نگو،دلم می گیرد

 

این زمین جای دلداگی نیست،می روم با *خیال داشتنت* می میرم

 

 

 

تو زود فراموش میکنی مرا،می دانم!شایدم بشوم یک عادت

 

مرا می گذاری یک گوشه ی دنج قلبت،خاک میخورم،خیلی راحت

 

 

 

می روم ولی می دانم تا ابد،نه گوشه ی فلب من پر می شود و نه تو

 

انجا سند اختصاصی دارد،فقط هست برای خاطره های من وتو


نوشته شده در چهارشنبه 91/2/13ساعت 9:41 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |


سکوتی هستم که صدایش ،


بخاطر بغضی گرفته ...


بغضی که تنها به تنهایی هایم اجازه میدهد تا


گوشه ی چشمانم را با خود همنوا کند تا


به دیدار قطره های باران برود ...


نوشته شده در سه شنبه 91/2/12ساعت 6:51 عصر توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

<   <<   31   32   33   34   35   >>   >

:قالبساز: :بهاربیست:



فال - قیمت خودرو - خرید vpn - بازمانده