سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دلنوشته

ای کاش دریابیم؛


زجرهایی را که با دستان خود؛


و به عنوان حکمت به دوش می کشیم؛


علتش چیزی نیست جز دوری از خدا؛


و طولانی تر شدن جاده ی زمین تا آسمان ...!



نوشته شده در شنبه 91/2/9ساعت 11:55 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

آرزویم این است

 

که همه جایی این جهان سکوت باشدو

سکوت

گوشهایم هیچ چیزی  را نمیخواهد بشنود

به جزء...

چشمهایم را میبیندم

نمیخواهم تصویر هیچ چیزی در چشمانم باشد

به جزء...

فقط میخواهم صدای قلبم را بشنوم

زیباترین صدا برایم صدای قلبم است

چون ندایی زندگی را دارد

چون کسی را در درونش دارد

از هرآنچه داشته ام و نداشته ام بارزش تر است

آن عشقی است

که فقط نگاهش در چشمانم میماند

وصدایش از هر نوازنده ای قلبم را به ارتعاش در می آورد.


نوشته شده در شنبه 91/2/9ساعت 11:48 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

گاهـــــی آدم دلـــــش میخواهد

کفش هایش را در بیاورد،

یواشکــــی نوک پا نوک پا

از خودش دور شـــــــــود،

بعد بزند به چاک

فرار کند از خودش ...

نوشته شده در شنبه 91/2/9ساعت 11:40 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

آبدارچی شرکت مایکروسافت


 

مرد بیکاری برای آبدارچی گری در شرکت مایکروسافت تقاضای کار داد. رئیس هیات مدیره با او مصاحبه کرد و نمونه کارش را پسندید. سرانجام به او گفت شما پذیرفته شده اید. آدرس ایمیل تان را بدهید تا فرم های استخدام را برای شما ارسال کنم. مرد جواب داد : متاسفانه من کامپیوتر شخصی و ایمیل ندارم. رئیس گفت امروزه کسی که ایمیل ندارد وجود خارجی ندارد و چنین کسی نیازی هم به شغل ندارد.
مرد در کمال ناامیدی آنجا را ترک کرد. نمی دانست با ده دلاری که در جیب داشت چه کند. تصمیم گرفت یک جعبه گوجه فرنگی خریده دم در منازل مردم ان را بفروشد. او ظرف چند ساعت سرمایه اش را دو برابر کرد. به زودی یک گاری خرید. اندکی بعد یک کامیون کوچک و چندی بعد هم ناوگان توزیع مواد غذایی خود را به راه انداخت.
او دیگر مرد ثروتمند و معروفی شده بود. تصمیم گرفت بیمه عمر بگیرد. به یک نمایندگی بیمه رفت و سرویسی را انتخاب کرد. نماینده بیمه آدرس ایمیل او را خواست ولی مرد جواب داد ایمیل ندارم. نماینده بیمه با تعجب پرسید شما ایمیل ندارید ولی صاحب یکی از بزرگترین امپراتوریهای توزیع مواد غذایی در آمریکا هستید. تصورش را بکنید اگر ایمیل داشتید چه می شدید؟ مرد گفت احتمالا آبدارچی شرکت مایکروسافت بودم.



نوشته شده در شنبه 91/2/9ساعت 10:43 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

خوشبختی رادیروزبه حراج گذاشتند.

امامن زاده ی امروزم خدایا...

جهنمت فرداست پس چراامروزمیسوزم؟؟؟؟؟


نوشته شده در شنبه 91/2/9ساعت 10:40 صبح توسط فاطمه عقابی نظرات ( ) | |

<   <<   31   32   33   34   35   >>   >

:قالبساز: :بهاربیست:



فال - قیمت خودرو - خرید vpn - بازمانده